وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

هیچ اسمی نداره

بیا دوست معمولی باشیم.

I am dead, along with an expected


یه روز میاد که وامیستی روبروم . . . / بهم میگی ببین دختر جوون / رابطه ی ماا..... / نـــُچ ...نمیشه . . .  از همون اولشم اشتباه بوده / بچه گی کردیم دوتامون / .... 

میشه منو از اول برنامه ریزی کنی خدا؟!!!

خب من چی می خوام از زندگیم؟

هدفم چیه؟

تمام دیشب رو با این فکر خوابیدم، بدون کوچکترین نتیجه ایی، جدیدن عادتم شده که موقع هایی که باید تصمیمی بگیرم و حرفی بزنم، سکوت می کنم و فقط نظاره گر میشم

چرا؟

خودمم جوابشو نمی دونم

موندن بین دوراهی خیلی سخته، مخصوصن اگه تشخیص راه درست هم برات دشوار باشه، وقتی حرف دلت با حرف عقلت کلی فاصله و تفاوت داره

اون موقع میشه که جنگ سختی بین عقل و احساست بوجود میاد.

زندگیم شده یه برنامه روتین و یکنواخت، نمیدونم چرا مثه قبل واسه تغییرش هیچ تلاشی نمی کنم.

نشستم و فقط کم شدن خودمو نظاره می کنم،

کم شدن

کمرنگ شدن

بی اثر شدن

بی قلب شدن

بی احساسات شدن

بی تفاوت شدن

مسائلی که قبلن منو به وجد و هیجان می آوردن حالا فقط با دیدن یا شنیدنشون شاید لبخندی روی لبام بیاد

چرا من اینقد بی تفاوت شدم به مسائل دور و برم؟

دلم تنوع می خواد....

یه زندگیه جدید

دوستای جدید

جاهای جدید

عشق جدید . . . 




ته نوشت:

1- خالی ام از حوصله

2- خالی ام تو، او و بقیه

3- دنبال تغییر روش هستم

ریکاوری لازمم من

به خودم که اومدم دیدم جلوی آیینه اتاقم ایستادم، سشوار تو دستمه و دارم موهامو سشوار میکنم ولی ذهنم رفته بود سمت سالهای نه چندان دور/ زور میزد خاطراتو به یاد بیاره/ سشوارو خاموش کردم / تافت رو اسپری کردم رو موهام و یه سنجاق کوچیک واسه مهار کردن اونا/ ذهنم درگیر جرقه ی دیشب بود / خاطره ایی که از ذهنم پاک شده بود / و حال که دوستی اونو یادآوری می کرد میدیدم که اون خاطرات محو و کم رنگن/ کرمو پودرمو زدم و بعدش مداد چشمو برداشتم و خطی بالای چشمم کشیدم / این اولین بار بود که حواسم به کارم نبود و خط چشمم درست و بی عیب در میومد/ دست بردم به ریمل /اونقدر درگیر بودم که برسهای ریمل رو روی دستام میکشیدم / به خودم اومد/ دستمو تمیز کردم و ریملمو زدم/ از اون موقع تنها خاطراتی که به دهنم می یومد خداحافطی از هم اتاقی های خوابگاه بود، /بیشتر به دهنم فشار آوردم /حتا شیطنتای دوران دانشجویی م هم رنگ باخته بودن/ اون حافطیه رفتنا/ تو باغ ارم عین اسب دویدنا/ مانتومو پوشیدم و شالمو انداختم رو سرم / عطر زدم و / به عطر خیره شدم / از یه عشق هدیه بود/ نشستم رو تختم/ جورابای سفید خالخالیمو واسه اولین بار پوشیدم/ وسایل داخل کیف و / پول توی کیف پولمو چک کردم/ داشتم کفشمو می پوشیدم که/ یهویی یادم اومد باز طبق معمول یادم رفته رُژ لب بزنم/ برگشتم به اتاق/ یه خط لب کمرنگ و بعد رژمو برداشتم و هموجور که میکشیدمش رو لبم با خودم گفتم:
خدایا تو این سه سال چی به من گذشته که اینطور فراموش کردم من خاطراتمو و از یاد بردم کسایی رو که روزی دوستشون داشتم؟!!!



ته نوشت:
1. بعضی وقتا خیلی زود دیر میشه
2. این عمره که رفته
3.هیچ کاریشم نمیشه کرد جز تاسف خوردن

راه دل کجاست؟

نمیدونم اشتباهم کجا بوده. یا اشتباه اون کجاست (بی مخاطب ، شما اینجور تصور کن).بعضی وقتا نباید دنبال دلایل گشت.بعضی چیزا در زندگی دلیل نمی خواد.فقط باید بی سر و صدا ازش گذشت مثه یه پلک سریع که حتی یادت هم نمیمونه.محیط و پیرامونم و روزمرگی داره داغونم میکنه.آدمهای پوچ و بی سر و ته. یه موقع هایی هست که بخودم میام و میبینم خودم هم مثه اونام.شاید اونام در خلوتشون منو اینجور تصور میکنن. دنیای اطرافم پر شده از آدمهایی که بخاطر پول حاضرن دست به هرکاری بزنن.پول رو دوست دارن.باهاش زیبا میشند.شاد میشن .گریه میکنن .تفریح میکنن.سفر میرن.دانشگاه میرن.ماشین میخرن.دوست جدید پیدا میکنند،دوستای قدیمی رو پس میزنن.و... حالا که چی؟ گناهشون چیه؟ گناه پول چیه؟...اصلا چرا دنبال مقصر میگردیم.آدمها عوض میشن.اما بنیانهای زیرین انسان عوض نمیشه.قربونش برم فروید رو. بخدا اعجوبه بوده واسه خودش. چه قشنگ زیر ساختهای وجودی انسان رو جلوی چشماش کشید. اما اونایی که غرق در مادیات بودند وقتی دیدند نمیشه کاریش کرد دست به دامن مذهب شدند.حالا هر مذهب یا ایدئولوژی ای (بحثم سیاسی یا ایدئولوژیک نیست لطفا گیر ندین). ناراحتم از اینکه فراموش میشم.ناراحتم که چرا روی آدمها بیشتر از آنچه که باید باشند و جهان طبیعت واسشون در نظر گرفته حساب میکنم و توقع دارم. چرا انتظار دارم نزدیکترینها به من همیشه خوب باشند؟ دلم گرفته از همون نزدیکترینها که هرجا که مصالحشون ایجاب میکنه منو به پشیزی میفروشن....خسته ام .....درموندم.....دلم گرفته....خسته شدم از قیافه های هم درد ماسک زده.......شاید برم

دزد و بگیر فرار کرد

تقویم1391                از آبجیم گرفتم

عینک آفتابی             خریدم مارک Roberto La Roche  ، دویست و چهل هزار تومن

عینک طبی               خریدم مارک Levi;s صد و نود هزار تومن فرم عینک + 24 هزارتومن هم شیشه + هفت هزار تومن هزینه دکتر اپتمتریست واسه تعیین نمره عینک

مهر به اسم فامیلیم    خریدم 13000 تومن به اضافه 4000 تومن کرایه ماشین تا اونجا

جعبه تیغ کاتر              

کِرم دست - پا

اسپری نیوا                           خریدم 15000 تومن

ادکلن                                  خریدم دوتا 145000تومن + 3000تومن کرایه ماشین

ست مانیکور جعبه چرمی        خریدم 16000تومن

خودکار راپید و دوتا خودکار دیگه

عطر اسمارت

دسته کلید خونه

کرم پودر فلورمار                    خریدم 15000تومن

مداد چشم 

مداد ابرو                              خریدم مارک Flormar ، سه هزار تومن

2 عدد ریمل                         خریدم مارک Flormar ، هر کدومش 8000 هزار تومن

2عدد رژ لب          

شات آرایش

2 گردنبند

کلیپس مو نگین دار

کش مو نگین دار

گوشواره

شارژر دوربین سونی +سیم رابطش به کامپیوتر

شارژر گوشی گلکسی اس2 + هندفون+ سیم رابطش به کامپیوتر     فقظ شارژش رو فعلن گرفتم  16000 تومن آبجیم از تهران خرید هنوز هزینه شو حساب نکرده باهام

ام پی فُر + سم رابطش به کامپیوتر + شارژرش

ممورری ریدر              آبجیم خرید

فلش مموری

کیف پول مارک کلاس

عابر بانک سامان      دوباره گرفتم 1000 تومن هزینه کارت + 2300 کرایه ماشین

عابر بانک ملی 

گواهینامه               

عکس های خانوادگی


همه ی اینا تو کیفم بودن که دزده تو شهر .... بردشون.





ته نوشت:

1. به تاریخ 1391/05/02 دقیقن دم افطار

2. خیر نبینه که نابودم کرد


یک آدم خود چُس کن

خب ناراحتم دیگه , کاریشم نمیشه کرد.... 

فهمیدم هنوزم همون دختر لوسِ نُنُر ِ گریه ووو  قهر قهروِ نازک نارنجی م که با کوچیکترین حرف و انتقادی خودمو چُس می کنم و جای حل مشکل و اصلاح خودم رابطه با اون آدما رو قطع می کنم.

تا چند وقت پیش فک می کردم عوض شدم و همه چی حل شده...ولی اونطور که فکر می کردم نبود.........

الان دونستنش آزارم میده .....